سـ ـ ـ ـ ـ ـلام
نمی دونم از کجا شـ ـ ـ ـ ـ ـروع کنم
تازگیا کـ ـ ـ ـ ـ ـ ـم میام
گاهی فکر می کنم چـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـی بنویسم
گاهی ادما دوسـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت دارن حرف بزنن اما نمیشه
گاهی ادم دوست داره حرف بزنه اما حرفی نـ ـ ـ ـ ـ ـ ـداره
مثل مـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـن
نمی دونم برات پیش اومده که دوست داری زندگیتو خودت پیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـش ببری
اما نمی شه کـ ـ ـ ــ ـ ـ ـ ـ ـه نمی شه
بازم یه جاش می لنـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـگه
یه جای پازل زندگیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت کمه
اما گمشدتو پیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـدا نمی کنی و پیش میری می گی قسمت این بود
شایـ ـ ـ ـ ـ ـ ـد
شاید قسمت این بود که مـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـن ...
به پشت سرم که نگاه می کنم می بینم هیچی نزاشتم که با خـ ـ ـ ـ ـ ـ ـودم ببرم
اما نا امید نمی شم و می گم می تونم پیش برم و خیـ ـ ـ ـ ـ ـلی چیزا بدست بیارم
اما چطـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـور ؟!!!!!!!!!!!!!
مگه میشه پازل زندگیم نباشه یه تیکــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـش ُ من پیش برم ؟!!!!!!
مـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـن از تبار غربتم
از ارزوهـ ـ ـ ـ ـای محال
قصه مـ ـ ـ ـ ـ ـا تموم شده
با یـ ــ ـ ـ ـ ـ ــه علامت سوال ؟
بذار که کوله بارمو رو شونه شهـ ـ ـ ـ ـ ـر بزارم
باید که از اینجا بـ ـ ـ ـ ـ ـ ـرم
فرصت موندن نـ ـ ـ ـ ـ ـ ـدارم
مبهـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـم حرف می زنم ؟
خوب اخه حرفه دله یه دفعه میاد رو صفحـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـه دل
دل می سپاریم ... دل میشکنیم ... دلتنـ ـ ـ ـ ـ ـ ـگ می شیم
و دلگیر می مانیم و....دل شکسته از دنیـ ـ ـ ـ ـ ـا میریم
یک روز به خود می اییم مبینیم دلی نمانده که با ان سر خوش و مست شـ ـ ـ ـ ـ ـ ـویم
پس همین میشه که هممون می مونیم و فرصتایی که قابل جبـ ـ ـ ـ ـران نیست
باز این وسط من می مونمو یه دنیا خاطـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـره و ....
نظرات شما عزیزان:
|